اگرهیچ کس نیست ...

 

اگر وقت نداری حالم را بپرسی،

درکت میکنم؛

اگر وقت نداری با من صحبت کنی،

درکت میکنم؛

اگر وقت نداری مرا ببینی،

درکت میکنم؛

 

اما اگر بعد از تمام اینها، دیگر دوستت نداشتم،اینبار نوبت توست که درکم کنی!


 

 



نظرات شما عزیزان:

شیما
ساعت17:38---12 شهريور 1393
خوبه...موفق باشی
پس تغییر دادی خبرم کنی.بازم بیاااا


میم.چتر ☂
ساعت0:38---12 شهريور 1393
وب زیبایی داری
خوشم اومد
بیا وبم
بابت اون کمکتم یه دنیا ممنون


Asemoon
ساعت23:19---10 شهريور 1393
سلام وبلاگت واقعا قشنگ مطلب های قشنگی گذاشتی موفق باشی

شیما
ساعت14:57---8 شهريور 1393
لینک شدی

شیما
ساعت17:46---7 شهريور 1393
من باچه اسمی لینکت کنم؟؟؟؟

shayan
ساعت20:01---4 شهريور 1393
وب خوبی داری جدی میگم
امیدوارم همیشه موفق باشی


شیما
ساعت16:00---4 شهريور 1393
قشنگ بود
ممنون که بهم سرزدی.


sorosh
ساعت3:48---1 شهريور 1393
سلام دوست خوبم از وبت خیلی خوشم اومد و مطالب قابل استفاده ای گذاشتی خسته نباشی امیدوارم تو هم به من سر بزنی و حتما برام نظر بزاری و اگه خواستی میتونی از طریق بازدید وبت پول دربیاری ! باور کن این سایت واقعا واقعیه و من خودمم توش عضوم ب هر حال من منتظر نظر خوبت هستم http://khiabanmusic.loxblog.com

mehran
ساعت17:41---31 مرداد 1393
خوبهــــــــــــــــــــــ

مهدی
ساعت16:50---31 مرداد 1393
وبلاگ خوبی داری ممنون میشم به منم سر بزنی
موفق باشی


ایلیا
ساعت23:19---29 مرداد 1393
متن زیبایی بود ممنون

یه سر به وب ماهم بزن

www.loxblog.com


پسرک تنها
ساعت9:38---29 مرداد 1393
سلام
مرسی از لینکت
شمام لینک شدی
بازم بهم سر بزن
فدا مدا بابای


بانو و محمدرضا
ساعت15:58---28 مرداد 1393
مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره...

زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه...
صبح که مرد از خواب بیدار میشه
انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده ...

مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره ...
که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته...

زن : عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست ...
من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم...
زود بر می گردم پیشت عشق من
دوست دارم خیلی زیاد....

مرد که خیلی تعجب کرده بود
میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟

پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی مست بودی بهش گفتی ...

هی خانوووم ، تنهااااام بزار ، بهم دست نزن...
من ازدواج کردم...
سلامتی همه ی مــــــــــردای پاک


بانو و محمدرضا
ساعت7:00---27 مرداد 1393
زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما خواهند گفت !!!
زندگی انشایی است که تنها باید خودمان بنگاریم ؛
زندگی می چرخد،
چه برای آنکه میـــخندد،
چه برای آنکه میــگرید
زندگی دوختن شادیهاست
زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست
زندگانی هنر هم سفری با رنج است
زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است


پسرک تنها
ساعت19:34---26 مرداد 1393
سلام
خوبی یعنی هم خوبی هم وبلاگ خوبی داری!
اگه مایل به تبادل لینک با وب من هستی
منو با عنوان +18دانلود
وبا آدرس
http://iransetup.loxblog.com/
لینک کن بهم خبر بده
سه سوته لینک میشی
فدا مدا
بابای
See you later…


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در یک شنبه 26 مرداد 1393برچسب:,ساعت18:33توسط Angella | |